Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (8497 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hydrographic
U
نقشه اب نگاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cartography
U
نقشه نگاری
hydrographic chart
U
نقشه اب نگاری دریایی
nautical chart
U
نقشه دریایی اب نگاری شده
planography
U
نقشه نگاری طراحی
Other Matches
pictography
U
تصویر نگاری رمز نگاری
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
fingerprinted
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
arteriography
U
رگ نگاری
hydrographic
U
اب نگاری
reticulum
U
نگاری
monographs
U
تک نگاری
hydrography
U
اب نگاری
monograph
U
تک نگاری
angiography
U
رگ نگاری
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
journalism
U
روزنامه نگاری
stylistics
U
سلیس نگاری
soleprint
U
انگشت نگاری از پا
cerography
U
موم نگاری
topography
U
مکان نگاری
tachygraphy
U
تند نگاری
surveys
U
اب نگاری دریایی
ethnography
U
قوم نگاری
pornography
U
هرزه نگاری
chronology
U
وقایع نگاری
chromatography
U
رنگ نگاری
topography
U
برجسته نگاری
spectrography
U
طیف نگاری
spectrography
U
بیناب نگاری
demography
U
مردم نگاری
seismography
U
زلزله نگاری
demography
U
امار نگاری
oceanography
U
اقیانوس نگاری
chronology
U
رخداد نگاری
arteriography
U
نبض نگاری
ski graphŠetc
U
سایه نگاری
sciagraphy
U
سایه نگاری
demography
U
جمعیت نگاری
psychography
U
روان نگاری
cardiography
U
قلب نگاری
leetter writing
U
نامه نگاری
surveyed
U
اب نگاری دریایی
survey
U
اب نگاری دریایی
oscillography
U
نوسان نگاری
eco mapping
U
بوم نگاری
oceanpgraphy
U
اقیانوس نگاری
letter writer
U
نامه نگاری
electrotype
U
برق نگاری
myography
U
عضله نگاری
ethnographic
<adj.>
U
قوم نگاری
logging
U
واقعه نگاری
hydrographic
U
مربوط به اب نگاری
hydrography
U
علم اب نگاری
macrography
U
بزرگ نگاری
petrography
U
سنگ نگاری
phallography
U
نعوظ نگاری
dermatographia
U
پوست نگاری
pictorial art
U
پیکر نگاری
pictography
U
صورت نگاری
phonography
U
صدا نگاری
picture writing
U
تصویر نگاری
data recording
U
داده نگاری
crystallography
U
بلور نگاری
dactyloscopy
U
انگشت نگاری
cranioscopy
U
جمجمه نگاری
letter writing
U
نامه نگاری
dactylagraphy
U
انگشت نگاری
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
emg
U
برق نگاری ماهیچه
electroretinography
U
برق نگاری شبکیه
topography
U
مکان نگاری مساحی
finger print department
U
اداره انگشت نگاری
computed tomography scanning
U
مغز نگاری کامپیوتری
telegraphic
U
از راه دور نگاری
mental topography
U
مکان نگاری ذهن
notepaper
U
کاغذ نامه نگاری
hydrographic datum
U
سطح مبنای اب نگاری
ideographs
U
حروف اندیشه نگاری
electromyography
U
برق نگاری ماهیچه
anecdotal method
U
روش واقعه نگاری
electroencephalography
U
برق نگاری مغز
uranographic
U
وابسته به اسمان نگاری
portraiture
U
پیکر نگاری تعریف
newspaper
U
روزنامه نگاری کردن
newspapers
U
روزنامه نگاری کردن
uranographical
U
وابسته به اسمان نگاری
To take fingerprints.
U
انگشت نگاری کردن
diary method
U
روش خاطره نگاری
chromatographic
U
وابسته برنگ نگاری
seismic method
U
روش زلزله نگاری
electrocardiography
U
قلب نگاری برقی
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
automatic
U
فرم های نامه نگاری
automatics
U
فرم های نامه نگاری
uranography
U
عالم شناسی اسمان نگاری
lexicography
U
فرهنگ نویسی واژه نگاری
to correspond with
U
رابطه
[نامه نگاری]
داشتن با
topographic
U
وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
journalese
U
بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
floating lines
U
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
pastellist
U
پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting
U
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
moulage
U
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
trimsize
U
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation
U
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projection
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic
U
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
stereography
U
طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
electroencephalogram
U
منحنی هایی که توسط دستگاه ثبت امواج مغز ثبت شده است موج نگاری مغز
charting
U
نقشه
charts
U
نقشه
map maker
U
نقشه کش
charted
U
نقشه
chart
U
نقشه
rambling
U
بی نقشه
schemes
U
نقشه
schemed
U
نقشه
scheme
U
نقشه
cartographers
U
نقشه کش
cartographer
U
نقشه کش
draftsman
U
نقشه کش
mounted map
U
نقشه
visual aid
U
نقشه
plan view
U
نقشه کف
planless
U
بی نقشه
plat
U
نقشه
plotless
U
بی نقشه
cartograph
U
نقشه
projects
U
نقشه
plot
U
نقشه
plan
U
نقشه
planners
U
نقشه کش
plans
U
نقشه
outlining
U
نقشه
model
U
نقشه
modeled
U
نقشه
outlines
U
نقشه
modelled
U
نقشه
program
U
نقشه
project
U
نقشه
draftsmen
U
نقشه کش
draughtsman
U
نقشه کش
draughtsmen
U
نقشه کش
projected
U
نقشه
programs
U
نقشه
plan
U
نقشه کف
plots
U
نقشه
outline
U
نقشه
plans
U
نقشه کف
designs
U
نقشه
maps
U
نقشه
design
U
نقشه
drawing
U
نقشه
tracers
U
نقشه کش
drawings
U
نقشه
tracer
U
نقشه کش
designer
U
نقشه کش
designers
U
نقشه کش
map
U
نقشه
plotted
U
نقشه
outlined
U
نقشه
models
U
نقشه
planner
U
نقشه کش
mirror carpet
U
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
map
U
نقشه کشیدن
detail drawing
U
نقشه جزئیات
detail drawing
U
نقشه تفصیلی
surveys
U
نقشه برداری
pictomap
U
نقشه عکسی
designment
U
نقشه کشی
map
U
نقشه برداشتن از
map
U
نقشه
[جغرافیا]
Recent search history
Forum search
1
علوم دریایی و اقیانوسی
1
diegesis
0
ترجمه نقشه فرش به انگلیسی
0
ترسیم مسیر هواپیما توی گوشی
0
نحوه کار با نرم افزار waze
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com